سازماندهي مرکزي ترکيبي است متعادل و متعادل به مرکز که از تعدادي فضاهاي فرعي که حول يک فضاي مرکزي بزرگ و غالب گرد آمدهاند تشکيل شده است. به طور کلي در اين سازماندهي، فرم و فضاي مرکزي و وحدت دهنده، منظم ميباشد و بزرگي آن به حدي است که ميتواند تعدادي فضاي فرعي را حول فرم خود جمع نمايد.
فضاهاي فرعي در اين سازماندهي ممکن است از لحاظ عملکرد، فرم و اندازه با يکديگر مشابه باشند و ترکيب کلياي را به وجود آوردند که داراي نظم هندسي است و نسبت به دو يا چند محور قرينه ميباشد.
فضاهاي فرعي ممکن است به خاطر جوابگويي به تک تک شرايط عملکردي،محيطي يا ميزان اهميت نسبي از لحاظ فرم يا اندازه با يکديگر متفاوت باشند. اين تفاوتها بين فضاهاي فرعي امکان انطباق فرم سازماندهي مرکزي را با شرايط مختلف سايت فراهم ميآورند.
از آنجا که فرم يک سازماندهي مرکزي، نوعاً جهت دارنيست چگونگي رسيدن و ورود به آن بايد در سايت و به وسيلة تفکيک يکي از فضاهاي فرعي به عنوان فرم ورودي مشخص شود. شکل سيرکولاسيون (مسيرهاي حرکتي) در يک سازماندهي مرکزي ممکن است شعاعي، حلقهاي يا مارپيچ باشد. به هر حال تقريباً در تمام موارد مسير سيرکولاسيون به فضاي مرکزي ختم خواهد شد.
سازماندهيهاي مرکزياي که از فرم نسبتاً متراکم و نظم هندسي برخورد هستند ميتوانند به منظورهاي زير به کار روند:
۱)نقاط يا مکانهايي را در فضا به وجود آوردند.
۲)پايانهاي را براي ترکيبات محوري تشکيل دهند.
۳)به شکل يک شيء در داخل محدود يا حجم تعريف شدهاي از فضا عمل نمايند.
تناسب:
۱)تناسبات مصالح:
در معماري همة مصالح ساختماني داراي خصيصه بارز سختي، سختي و دوام ميباشند و همگي از يک توان ماکزيمم (مجاز) برخوردار هستند که بيش از آن نميتوانند دوام بياورند و شکسته و خرد ميگردند يا فروميريزند. از آنجا که تحت نيروي جاذبه نيروهاي فشار جسم در يک مصالح،همراه با افزايش اندازه آن افزايش مييابند، همة مصالح داراي يک ابعاد منطقي نيز ميباشند که فراتر از آن نميتوانند دوام آورند.
براي مثال، از يک قطعه سنگ به ضخامت چهار اينچ و به طول هشت فوت که به صورت يک پل بر روي دو تکيهگاه قرار دارند به طور منطقي انتظار ميرود که خود را نگه دارد، ولي اگر قرار باشد اندازة آن به چهار برابر افزايش يابد يعني ضخامت آن به ۱۶ اينچ و طولش به ۳۲ فوت برسد، احتمالاً زير وزن خودش فرو خواهد ريخت، حتي در مورد مصالح محکمي چون فولاد نيز اگر ابعادش از حد معين تجاوز کند ديگر نميتواند به صورت يک پل عمل کند، مگر اينکه توان مجاز آن بالا برود.
همچنين، همة مصالح داراي يک تناسبات معقول هستند که توسط قوتها وضعفهاي دروني آنان تعيين ميشود. براي مثال در مورد مصالحي چون آجر، واحدهايش از نظرتحمل فشار قوي هستند و توان آنها به حجمشان بستگي دارد و به اين ترتيب فرم آنها توسط حجمشان تعيين ميشود. مصالحي از قبيل فولاد هم از نظر تحمل فشار و هم کشش، قوي هستند و بنابراين ميتوانند به شکل خطي تير و ستون و نيز به صورت سطح و ورق درآيند. چوب از مصالح سبک، انعطاف پذير و قابل تطابق است و ميتواند به صورت تير و ستون خطي و تختة صفحهاي بکار رود، همچنين از آن در ساختمان کلههاي تشکيل شده از تنه درختان،استفاده ميشود.
۲)تناسبات سازه:
در ساختمان معماري، عناصر سازه براي پوشانيدن دهندة فضاها و انتقال بار خود از طريق پايههاي عمودي به سيستم پي سازي بنا به کار ميروند. ابعاد و تناسبات اين عناصر مستقيماً به وظايفي که درسيستم سازه به عهده دارند بستگي داشته و بدين ترتيب از نظر بصري ميتوانند نمايانگر اندازه و مقياس فضاهايي باشند که در محصور کردن آنها سهيم هستند.
به عنوان مثال تيرها در طول فضا، بارشان را به طور افقي به پايههاي قائم خود منتقل مينمايند. اگر دهند يا بار نيز دو برابر شود فشارهاي خمشي آن نيز دوبرابر شده، احتمالاً موجب فروريختن آن خواهد گرديد، ولي اگر ارتفاع آن دو برابر گردد، توانش به چهار برابر افزايش خواهد يافت. بدين ترتيب، ارتفاع بعد حساسي در يک تيره بوده و نسبت ارتفاع به دهند شاخص خوبي در تعيين نقش ايستايي آن ميباشد.
سازماندهيهاي مرکزي:
سازماندهي مرکزي ترکيبي است متعادل و متعادل به مرکز که از تعدادي فضاهاي فرعي که حول يک فضاي مرکزي بزرگ و غالب گرد آمدهاند تشکيل شده است. به طور کلي در اين سازماندهي، فرم و فضاي مرکزي و وحدت دهنده، منظم ميباشد و بزرگي آن به حدي است که ميتواند تعدادي فضاي فرعي را حول فرم خود جمع نمايد.
فضاهاي فرعي در اين سازماندهي ممکن است از لحاظ عملکرد، فرم و اندازه با يکديگر مشابه باشند و ترکيب کلياي را به وجود آوردند که داراي نظم هندسي است و نسبت به دو يا چند محور قرينه ميباشد.
فضاهاي فرعي ممکن است به خاطر جوابگويي به تک تک شرايط عملکردي،محيطي يا ميزان اهميت نسبي از لحاظ فرم يا اندازه با يکديگر متفاوت باشند. اين تفاوتها بين فضاهاي فرعي امکان انطباق فرم سازماندهي مرکزي را با شرايط مختلف سايت فراهم ميآورند.
از آنجا که فرم يک سازماندهي مرکزي، نوعاً جهت دارنيست چگونگي رسيدن و ورود به آن بايد در سايت و به وسيلة تفکيک يکي از فضاهاي فرعي به عنوان فرم ورودي مشخص شود. شکل سيرکولاسيون (مسيرهاي حرکتي) در يک سازماندهي مرکزي ممکن است شعاعي، حلقهاي يا مارپيچ باشد. به هر حال تقريباً در تمام موارد مسير سيرکولاسيون به فضاي مرکزي ختم خواهد شد.
سازماندهيهاي مرکزياي که از فرم نسبتاً متراکم و نظم هندسي برخورد هستند ميتوانند به منظورهاي زير به کار روند:
۱)نقاط يا مکانهايي را در فضا به وجود آوردند.
۲)پايانهاي را براي ترکيبات محوري تشکيل دهند.
۳)به شکل يک شيء در داخل محدود يا حجم تعريف شدهاي از فضا عمل نمايند.
تناسب:
۱)تناسبات مصالح:
در معماري همة مصالح ساختماني داراي خصيصه بارز سختي، سختي و دوام ميباشند و همگي از يک توان ماکزيمم (مجاز) برخوردار هستند که بيش از آن نميتوانند دوام بياورند و شکسته و خرد ميگردند يا فروميريزند. از آنجا که تحت نيروي جاذبه نيروهاي فشار جسم در يک مصالح،همراه با افزايش اندازه آن افزايش مييابند، همة مصالح داراي يک ابعاد منطقي نيز ميباشند که فراتر از آن نميتوانند دوام آورند.
براي مثال، از يک قطعه سنگ به ضخامت چهار اينچ و به طول هشت فوت که به صورت يک پل بر روي دو تکيهگاه قرار دارند به طور منطقي انتظار ميرود که خود را نگه دارد، ولي اگر قرار باشد اندازة آن به چهار برابر افزايش يابد يعني ضخامت آن به ۱۶ اينچ و طولش به ۳۲ فوت برسد، احتمالاً زير وزن خودش فرو خواهد ريخت، حتي در مورد مصالح محکمي چون فولاد نيز اگر ابعادش از حد معين تجاوز کند ديگر نميتواند به صورت يک پل عمل کند، مگر اينکه توان مجاز آن بالا برود.
همچنين، همة مصالح داراي يک تناسبات معقول هستند که توسط قوتها وضعفهاي دروني آنان تعيين ميشود. براي مثال در مورد مصالحي چون آجر، واحدهايش از نظرتحمل فشار قوي هستند و توان آنها به حجمشان بستگي دارد و به اين ترتيب فرم آنها توسط حجمشان تعيين ميشود. مصالحي از قبيل فولاد هم از نظر تحمل فشار و هم کشش، قوي هستند و بنابراين ميتوانند به شکل خطي تير و ستون و نيز به صورت سطح و ورق درآيند. چوب از مصالح سبک، انعطاف پذير و قابل تطابق است و ميتواند به صورت تير و ستون خطي و تختة صفحهاي بکار رود، همچنين از آن در ساختمان کلههاي تشکيل شده از تنه درختان،استفاده ميشود.
۲)تناسبات سازه:
در ساختمان معماري، عناصر سازه براي پوشانيدن دهندة فضاها و انتقال بار خود از طريق پايههاي عمودي به سيستم پي سازي بنا به کار ميروند. ابعاد و تناسبات اين عناصر مستقيماً به وظايفي که درسيستم سازه به عهده دارند بستگي داشته و بدين ترتيب از نظر بصري ميتوانند نمايانگر اندازه و مقياس فضاهايي باشند که در محصور کردن آنها سهيم هستند.
به عنوان مثال تيرها در طول فضا، بارشان را به طور افقي به پايههاي قائم خود منتقل مينمايند. اگر دهند يا بار نيز دو برابر شود فشارهاي خمشي آن نيز دوبرابر شده، احتمالاً موجب فروريختن آن خواهد گرديد، ولي اگر ارتفاع آن دو برابر گردد، توانش به چهار برابر افزايش خواهد يافت. بدين ترتيب، ارتفاع بعد حساسي در يک تيره بوده و نسبت ارتفاع به دهند شاخص خوبي در تعيين نقش ايستايي آن ميباشد.
بدون دیدگاه